همه ما "بابی فیشر" را می شناسیم،و همه می دانیم که او چه انقلابی در شطرنج در سطح جهانی به وجود آورد.همه ما واقفیم هنگامی که فیشر تنها ۱۴ سال بیشتر نداشت، یک بازی هیجان انگیز را با قربانی وزیر و خلق یک مات اجنتاب ناپذبر بر بوم شطرنج جاودانه ساخت.
همه ما "بابی فیشر" را می شناسیم،و همه می دانیم که او چه انقلابی در شطرنج در سطح جهانی به وجود آورد.همه ما واقفیم هنگامی که فیشر تنها ۱۴ سال بیشتر نداشت، یک بازی هیجان انگیز را با قربانی وزیر و خلق یک مات اجنتاب ناپذبر بر بوم شطرنج جاودانه ساخت."هانس کوخ" کسی که داوری آن بازی تاریخی را عهده دار بود به آن لقب "بازی قرن" داد.این بازی جاودان، نسل به نسل مورد تحسین و تفسیر مشتاقان شطرنج قرار گرفته است.مقاله ای که پیش رو دارید، بیانگر این بازی تاریخی و حواشی آن است ،هر چند در گذشته این بازی مورد تفسیر و بحث فراوان قرار گرفته اما شنیدن دیگر باره داستان بازی قرن و اینبار از زبان "فرانک بردی" از هم کیشان "بابی فیشر" فقید در کتابی به نوشته وی و تحت عنوان "پایان بازی،صعود و سقوط فیشر" به ما امکان می دهد تا به خوبی با آن روز تاریخی ملموس باشیم.
بازی قرن
به قلم "فرانک بردی" برگرفته از بخش سوم کتاب "پایان بازی" با عنوان "در مقام خدای خدایان"
عصر یک روز پاییز برگ ریزان در اکتبر ۱۹۵۶ ،پسرکی ۱۳ ساله در حالی که با توان فراوان برگهای پاییزی را در طول خیابان در می نوردید به پله های قرمز رنگ باشگاه شطرنج "منهتن" رسید. پله ها را دو تا یکی بالا رفت و به سالن اصلی راه یافت،این اولین باری نبود که "بابی فیشر" نوجوان، به این مکان پای می گذاشت.در حقیقت او بیشتر اوقاتش را در این مکان سپری می کرد و به آن احساس تعلق داشت و در حقیقت برگی از تاریخ شطرنج زندگیش را در این مکان نگاشت.
باشگاه شطرنج "مارشال" واقع در خیابان دهم و مابین ورودیهای پنجم و ششم قرار داشت و یکی از جذایترین بناهای "منهتن" بود که در سال ۱۸۳۱ بنا شده بود و در سال ۱۹۳۱ توسط گروهی از هواداران متمکن شطرنج که در بین آنها یکی از روزولتها قرار داشت برای "فرانک جیمز مارشال" قهرمان ۲۷ ساله شطرنج آمریکا خریداری شده بود و او در این مکان همراه با خانواده اش زندگی می کرد و در اینجا به بازی، تدریس و سازماندهی تورنمنتهای شطرنج می پرداخت.در دو طرف خیابان خانه هایی باشکوه که پنجره هایشان با گلهای مختلف تزیین شده بود قرار داشت که در بین آنها یک پانسیون اختصاصی قرار گرفته بود."بابی فیشر" در این مکان احساس می کرد که در قرن نوزدهم زندگی می کند.
بسیاری از اساتید معروف جهان از این مکان دیدن کرده اند و این مکان انعکاسی از بازیهای افسانه ای،پیکارهای حماسی،پیروزیهای سخت،و شکستهای دل شکن است.در حقیقت باشگاه شطرنج "منهتن" دواقع در ضلع شمالی بلوک 49 ،باشگاهی بی همتا در ایالات متحده بود.در برگزاری مسابقات تیمی این باشگاه معمولاً در الویت قرار داشت.
این باشگاه همانند باشگاه افسران بریتانیا خوش ساخت بود.با پرده های مخملین،چندین شومینه دیواری و میزهای از جنس بلوط که لامپهای از جنس آلیاژ برنج بر آن نر افشانی می کردند.در این محل بود که قهرمان کوبایی شطرنج جهان،"خوزه رائول کاپابلانکا" آخرین نمایش بازی همزمان را انجام داده بود و "آلکساندر آلخین" برای بازدید و شرکت در مسابقات سریع حضور به هم رسانیده بود.اساتید بین المللی با استعداد زیادی در اینجا کنفرانسهای آموزشی در مورد تئوری شطرنج را برگزار کرده بودند و برگزار می کردند."مارسل دوشامپ" از هنرمندان عرصه بازیگری در خیابان مشرف به این باشگاه زندگی می کرد و یکی از اعضای فعال این باشگاه به شمار می رفت."سینکلر لوییس" از برندگان جایزه نوبل در این باشگاه تدریس می کرد.اگر بخواهیم نمایی از یک باشگاه شطرنج ایده آل را ترسیم کنیم ،باشگاه شطرنج "منهتن" سزاوار آن بود.
حسی همراه با ادب و وقار در این باشگاه حتی در نحوه پوشش اعضای آن حکم فرما بود.اما "بابی" با آن تی شرت ساده و شلوار چروکیده و کفشهای کتانی موجبات عصبانیت "کارولین مارشال" بیوه "فرانک مارشال" و روسای پر سابقه این باشگاه را فراهم می کرد.حتی در موارد متعددی "بابی" را به دلیل نحوه پوششش تهدید به اخراج از باشگاه در صورت رعایت نکردن در نحوه پوشش موقرانه کرده بودند اما او به آنها محلی نگذاشته بود.
در اوج- بابی فیشر نوجوان
"بابی" در آن شب پاییزی از ماه اکتبر سال 1956 برای بازی در دور هفتم مسابقاتی تحت عنوان یادبود "رروزنولد" به باشگاه آمده بود.نام این مسابقات نشات گرفته از نام پشتیبان مالی مسابقات "لسینگ جیمز روزنولد" که یک مجموعه دار اشیاء هنری و از طرفداران شطرنج بود."بابی فیشر" به عنوان قهرمان جوانان آمریکا که چندی پیش به دست آمده بود به مسابقات "روزنولد" دعوت شده بود.این مسابقات اولین تجربه او در کنار اساتید بزرگسال بود.اساتیدی که در میان شطرنجبازان ایالات متحده بالاترین درجه بین المللی و سابقه را دارا بودند و حضور آنها در باشگاه "منهتن" برای هواداران شطرنج هیجان انگیز می نمود.حریف آن شب "فیشر" دانشجوی مودب و موقر پروفوسرای دانشگاه ،"دونالد بیرن" بود که عنوان استادی بین المللی و قهرمانی مسابقات آزاد آمریکا را در کارنامه داشت."بیرن"به طرز وحشت انگیزی،سبکی تهاجمی داشت."بیرن" 25 ساله با آن موهای سیاه و ظرافت در کلام و پوشش به صورت تغییر ناپذیری سیگاری در بین انگشتان داشت.انگشتانش را در هنگام بازی به صورتی بلند در هوا می چرخاند و آرنج دستهایش را بر روی میز قرار می داد و این مشخصه ها رفتاری از او ژستی اعیانی ساخته بود.
"رجینا" فرزندش را تا باشگاه همراهی کرد و پس از اینکه بازی آعاز شد برای بازدید به یک کتابفروشی بزرگ با میلیونها کتاب در مجاورت باشگاه رفت ،چرا که به طور معمول بازی "فیشر" چندین ساعت به طول می انجامید.
گفتنی است که "فیشر" تا دور هفتم هیچ بردی نداشت اما سه تساوی کسب کرده بود و هر دور در رویارویی با اساتید و کسب تجربه از آنها قدرتمندتر از دور قبل بازی می کرد.در مسابقات شطرنج ،بازیکنان در تعیین رنگ مهره نقشی ندارند و این برگزار کنندگان هستند که رنگ مهره را با توجه به ضوابط انتخاب می کنند.در هر دور بازیکنی که با مهره سفید بازی می کند،در دور بعد با رنگ مهره مخالف یعنی سیاه دست به مهره می شود و مهره سفید آغاز گر بازی است.سفید به همین دلیل دارای برتری جزئی است چرا که دست بالا را در پیاده کردن آمادگیهای قبل از بازی دارد.متاسفانه در بازی با "بیرن"،" فیشر" سیاه بود.
"فیشر" با مطالعه بازیهای حریف در کتب و نشریات مختلف تا حدودی از سبک بازی و استراتژیهایی که به کار می برد آگاهی داشت.در آن شب "فیشر" دست به کارگیری گشایشی غیر معمول زد.غیر معمول هم برای حریف که با آن مواجهه بود و هم برای "فیشر" که تلاشی مضاعف را برای اداره بازی می طلبید."فیشر" در این بازی دفاعی را به کار گرفت که با عنوان دفاع گرونفلد می شناسیم.
هر چند "بابی" قواعد کلی این دفاع را می دانست اما از ریزه کاریها و پیچیدگیهایی استادانه این گشایش آشنایی نداشت.استراتژی کلی این دفاع بر این مبنا استوار است که سیاه اجازه می دهد تا سفید خانه های مرکزی را با مهره هایش اشغال نماید تا در زمان مناسب به این لشکر پیاده ای آسیب پذیر حمله نماید و برتریهایی را کسب کند.در ادامه "فیشر" از ادامه کلاسیک بازی منحرف شد و با پیشرفت بازی به راهی ناشناخته پای گذاشت.اما "بابی" شانس آورد!
به خاطر اینکه "بابی" ترتیب حرکات را حفظ نکرده بود و در هر وضعیت مجبور به صرف زمانی بیشتر برای پیدا کردن بهترین ادامه بازی بود به همین دلیل خیلی زود در تنگی وقت گرفتار شد.به شدت عصبی بود،ناخنهایش را می جوید،با موهایش بازی می کرد،گاهی اوقات زانوانش را تا می کرد،بر روی میز خم می شد،آرنج دستانش را بر روی میز می گذاشت و گاهی یک دستش را و گاهی دست دیگرش را بر روی چانه اش جابجا می کرد."بیرن" در این مسابقات "ساموئل رشوسکی" از اساتید با سابقه و قدرتمند ایالات متحده را شکست داده بود و به همین دلیل سایر بازیکنان بر تواناییهای او حساب ویژه ای باز کرده بودند.هر چند "بابی" در رویارویی با او وحشت زده نبود اما آرام و قرار هم نداشت.
تماشاچان به تدریج دور میز مسابقه حلقه می زدند.گاهی اوقات "بابی" از سر جایش بلند می شد و به اتاقی که در پشت سالن برای استراحت در نظر گرفته شده بود نگاهی می انداخت، او بایستی با سر و صداها هم مقابله می کرد.آن وضعیت بر تمرکزش تاثیر گذاشته بود.به طور طبیعی در اینگونه مسابقات افرادی هستند که بدون دعوت در کنار میز مسابقه نشسته اند و در صورتی که شما از این وضعیت رنج می برید و بخواهید به آنها اعتراض کنید این موجبات دلخوری آنها را فراهم می کند و یک توهین بزرگ به شمار می رود.اما "فیشر" اعتراض داشت.او همچنین از گرمای تابستان سرخپوستی "منهتن" و از فشار ازدحام تماشاچیان که دور میز جمع شده بودند، بشدت رنج می برد.این شکایات "فیشر" به گوش برگزار کنندگان مسابقات رسید اما آن شب برای انجام هر تغییری دیر بود.سال بعد مسوولان باشگاه، سالن مسابقات را به اولین دستگاه تهویه هوا مجهز نمودند.
با وجود این شرایط آزار دهنده "بابی فیشر" از روی بازی سر بر نمی داشت.نکته شگفت انگیز اینکه او پس از سپری شدن تنها 11 حرکت به طور سحر انگیزی به برتریهای پوزوسیونی دلخواه دست یافت.پس از آن به یکباره "بابی" اسبش را در خانه ای گذاشت که زیر ضرب مهره های حریف قرار داشت."او دارد چه می کند!؟" این جمله را یکی از تماشاگران گفت."این یک حرکت اشتباه و یا یک قربانی است".همانطور که تماشاچیان موشکافانه وضعیت را بررسی می کردند دامی که "فیشر" برای حریف گسترده بود آشکارتر می شد.با آنکه عمق این حرکت چندان مشخص نبود اما حیله گری در آن موج می زد.شاید این یک حرکت هوشمندانه و درخشان به شمار می رفت."بیرن" از گرفتن قربانی خودداری کرد.داور بازی این جنب و جوش را که "فیشر" با انجام این حرکت بی باکانه به وجود آورده بود، چنین شرح می دهد:"پس از این حرکت "فیشر"، همهمه ای در بین حاضرین در سالن به گوش می رسید و جمعیت چنان به صفحه بازی چشم دوخته بودند که انگار تعدادی ماهی به یک حفره در یخ می نگرند".
جمعیتی دیوانه کننده دور میز حلقه زده بودند و این برای "فیشر" رنج آور بود."من به اهمیت این بازی واقفم".این جمله را "آلن کافمن" یکی از اساتیدی که بازی را مورد مطالعه قرار داده است می گوید و ادامه می دهد:"این یک بازی حساس بود و به همین دلیل همه تماشاچیان محو تماشای آن بودند.این وضعیت فوق العاده بود، بازی و جوانی فیشر یک ترکیب شکست ناپذیر را تشکیل داده بودند."
در ادامه بازی، "فیشر" تنها 20 دقیقه زمان برای انجام 40 حرکت اولیه و پشت سر گذاشتن کنترل زمانی اول در اختیار داشت.اما او تنها 16 حرکت انجام داده بود.سپس "فیشر" با بینشی عمیق به این نکته پی برد که امکاناتی فوق العاده برای بر هم زدن قاعده بازی پیش رو دارد.اگر اجازه دهد که "بیرن" وزرش را از صفحه خارج کند، چه اتفاقی می افتد؟" وزیر که قدرتمندترین مهره بازی به شمار می رود.به طور طبیعی از دست دان وزیر به فلج شدن بازی می انجامد.اما در صورتی که در این وضعیت "بیرن"، وزیر "فیشر" را می گرفت، چه اتفاقی می افتاد؟ آیا به آسیب پذیر شذن وضعیتش و کم شدن نیروی تهاجمی برای حمله به نیروهای باقیمانده "فیشر" می انجامید و یا به کم شدن توان دفاعی خودش منجر می شد؟
در تصویر بالا تنها عکس فیشر را در طول بازی قرن نشان می دهد.بهطور غیر باوری این تصویر او را در هنگام بررسی وضعیت قبل ازقربانی وزیر نشان می دهد.این تصویر در صفحه ۱۱ از نشریه لیما در تاریخ ۱۲ فوریه ۱۹۵۷ منتشر شد و بعدها در نشریه هاموند تایمز در ۲۴ فوریه ۱۹۵۷ انتشار یافت
اجرای این طرح به تدریج در "فیشر" قوت گرفت.در ابتدا به صورت غریزی و در ضمیر ناخود آگاهش شکل گرفت. این فکر همانند یک تصویر در یک روزنه کوچک دیده شد و به تدریج این روزنه دید، وسعت یافت و همانند یک چشم انداز کامل و روشن در او متبلور شد.با اینکه "فیشر" از تمامی نتایج حاصل از قربانی وزیر یقین حاصل نکرده بود، اما با این حال این طرح، او را درگیر خود کرده بود.
اگر "بیرن" قربانی وزیر را قبول نمی کرد چه می شد."فیشر" آن را به دقت تخمین زد و در آخر به این نتیجه رسید که در صورت نپذیرفتن قربانی، حریف بازنده میدان خواهد بود."بیرن" قربانی را پذیرفت و با اینکه از لحاظ تئوریکی در این لحظه از بازی بازنده بود اما تا پایان بازی راهی طولانی در پیش بود.زمزمه هایی در بین تماشاچیان شنیده می شد."چنین چیزی غیر ممکن است،بیرن دارد به یک پسر بچه 13 ساله می بازد".
"بیرن" وزیر را گرفت."بابی" در این لحظات بر روی زمزمه تماشاچیان که به سختی قابل شنیدن بود، گوش سپرده بود.سپس حرکت بینا بینی را انجام داد. این حرکت همانند تیری زهر آلود بر پیکره حریف فرود آمد.بابی به سختی در انتظار پاسخ حریف ماند. دیگر از آن معصومیت بازی فیشر خبری نبود، او حالا می توانست نتیجه پیروزمندانه کارش را ببیند، شاید چیزی در حدود بیست حرکت. "فیشر" با سرعت به حرکات حریف پاسخ می داد و در همان حال نمی توانست احساساتش را پنهان کند، همانند یک بودای با وقار به نظر می رسید.یکی پس از دیگری حرکاتش را همانند تیرهای زخمدار بر پیکره حریف شلیک می کرد.
در چهل و یکمین حرکت و پس از نزدیک به 5 ساعت بازی، "بابی" به آرامی رخش را با دست راست و لرزانش در جلوی شاه بی دفاع حریف قرار داد و گفت:"مات". حریف دوستداشتنی اش بلند شد و دستش را دراز کرد ،هر دو بازیگن دست دادند.هر دو بازیکن لبخند بر لب داشتند."بیرن" با آنکه می دانست نتیجه بازی را از دست داده است اما به خوبی پی برده بود که یکی از بزرگترین بازیهایی که تا به آن موقع انجام شده بود را باخته است و این بازی در تاریخ شطرنج جاودانه شد.چند نفری دست زدند و این بیشتر به خاطر این بود که هنوز در چند میز، بازیکنان در حال بازی بودند،غافل از اینکه در چند قدمی آنها یک بازی همیشه جاودان به انجام رسیده است.آنها نگران نتیجه بازی خود بودند.آن هنگام، نیمه شب بود."هانس کوخ" داور بازی که یک بازیکن بین المللی و تئوریسینی قابل بود، بعدها این بازی را پر معنی و مهم ارزیابی کرد.
"شاهکاری از بازی ترکیبی توسط پسر بچه ای سیزده ساله در برابر استادی شایسته به ثمر رسیده است.این بازی به عنوان بهترین بازی در تاریخ بازیهای شگفت انگیز شطرنج به شمار می رود.آنچه فیشر انجام داد یک شاهکار شگرف است."
این بود داستان بازی قرن ،عنوانی که "هانس کوخ" بر آن نهاد.
تصویر فیشر بر صفحه اول شماره دسامبر نشریه "چس ریویو" منتشر شد
بازی "بابی" در نشریات و کتب مختلف در آمریکا و سرتاسر جهان منتشر شد.استاد بزرگ "یوری آورباخ" در کنار سایر هم قطارانش، توجه ویژه ای به این بازی در شوروی سابق مبذول نمودند."من پس از بررسی بازی به این نتیجه رسیدم که این پسر به طرز فوق العاده ای با استعداد است".نشریه تخصصی شطرنج بریتانیا تصویر "فیشر" را در صفحه اول منتشر نمود و نوشت:"آنچه بابی در این بازی به نمایش گذاشته است ،سرشار از عمق و درخشانی است".نشریه شطرنجی زندگی شطرنج در مورد این پیروزی "فیشر" با تیتری کوتاه نوشت:"اعجاب انگیز".
بازی قرن در طول 50 سال توسط افراد زیادی مورد بخث و بررسی فراوان قرار گرفته است.شاید این بازی به عنوان بخشی از قواعد شطرنج تا سالها مورد توجه باشد.در قیاس با بازیهای درخشان تاریخ ،این بازی را می توان درتقابل با پیروزی درخشان "فرانک جیمز مارشال" در مقابل "لویتسکی" قرار داد که این بازی را با قربانی درخشان وزیر به سود خود خاتمه داده بود که موجب شد تا تماشاچیان آن بازی" به خاطر این پیروزی بزرگ، صفحه شطرنج را طلا باران کنند.نظرات فروتنانه "فیشر" پس از این بازی، خواندنی است"من تنها حرکاتی را که فکر می کردم بهترین هستند را انجام دادم و فکر می کنم در این بازی شانس یارم بود."
"دیوید لاوسون" 70 ساله با آن لهجه اسکاتلندی- بریتانیایی اش، یکی از تماشاچیان آن شب بود.او پس از بازی "رجینا و فیشر" را به صرف شام دعوت کرد."لاوسون" یکی از کسانی بود که به جمع کردن مجموعه های شطرنجی علاقه داشت و ارادت خاصی به "پاول مورفی" اولین قهرمان آمریکایی شطرنج جهان داشت،" لاوسون" شباهتهای زیادی را بین "فیشر" و "مورفی" در هوش و ذکاوت بر می شمرد، هر چند که "فیشر" در اثبات اینکه بهترین شطرنجباز آمریکایی تاریخ شطرنج خواهد شد، راه درازی در پیش داشت."لاوسون" یک فرصت طلب تمام عیار بود و هدف او از این دعوت "فیشر" و مادرش برای صرف شام ،گرفتن یکی از برگه ثبتهای بازیهای "فیشر"، برای تکمیل مجموعه شطرنجی اش بود و با هوشیاری برگه ثبت حرکات بازی "بیرن-فیشر" را طلب کرد، چرا که این بازی یکی از خاطره انگیزترین بازیهای تاریخ ۱۵۰۰ ساله شطرنج به شمار می آمد.
"لاوسون" آنها را به رستوران "لوچوس" که یک رستوران آلمانی و در خیابانی قرار داشت که خانه "فیشر" که به مدت هفت سال در آن زندگی می کردند نزدیک به آنجا بود، اما آن زمان از نیمه شب گذشته بود و آشپزخانه رستوران بسته بود.اما یک تریا ساندویچ شبانه روزی در خیابان ششم باز بود که "والفورد کافه تریا" نام داشت و عمدتاً مکانی بود که بسیاری از نویسندگان،هنرمندان و کارگران مشتری ثابت آن بودند.اینجا مکانی بود که داستان این برگه ثبت تاریخی رقم خورد.به طور طبیعی در مسابقات مهم برگه ثبت اصلی متعلق به برگزارکنندگان مسابقه است و کپی کاربن آن،به بازیکنان تعلق می گیرد.آن شب "فیشر" کپی برگه ثبت بازی را از جیبش در آورد و پس از مرتب کردن آن با به اطرافیان نشان داد.اما چه اتفاقی برای برگه ثبت حرکات اصلی بازی افتاد؟
اصل برگ ثبت بازی قرن ۱۹۵۶ به دستخط بابی فیشر
"کوخ" که احساس کرده بود"فیشر" یک قهرمان بالفطره است.تمامی برگه ثبت حرکاتش را نزد خود نگاه می داشت."لاوسون" هر جور که بود برگه ثبت اصلی را حتی با پرداخت مبلغی از "کوخ" گرفت.در این برگه ثبت با مداد قرمز و با خطی درشت نتیجه بازی توسط "کوخ" ثبت شده است.پس از مرگ "لاوسون" این برگه ثبت را یک مجموعه دار دیگر خریداری نمود و پس از چندین بار دست به دست شدن، امروزه این برگه ثبت نزد یکی از مجموعه دارن است و ارزش تقریبی آن را در مزایده در حدود ۱۰۰،۰۰۰دلار تخمین زده اند.
حق الزحمه "بابی فیشر" از سازمان شطرنج آمریکا در خلق این شاهکار تنها ۵۰ دلار بود.
Byrne,Donald - Fischer,Robert James [D97]
Rosenwald New York, 1956 [Replay link at the end of the game]
1.Nf3 Nf6 2.c4 g6 3.Nc3 Bg7 4.d4 0-0 5.Bf4.
بیرن از هندی شاه با انجام حرکت ( 5.e4) اجتناب می کند شاید او به خوبی می داند که فیشر یکی از بهترین هندی شاه بازان کشور است.
5...d5 6.Qb3 dxc4 7.Qxc4 c6 8.e4 Nbd7 9.Rd1 Nb6 10.Qc5 Bg4 11.Bg5?!
11...Na4!!
روبن فاین به این حرکت سه علامت تحسین می دهد(در کتاب "برترین بازیهای شطرنج) و آن را "پاسخ درخشان" نام می نهد.فلور و بوتوینیک در مجله 64 این حرکت را یک حرکت شوک انگیز و گیج کننده نامگذاری کرده اند.فرد رینفرد آنرا یکی از سحرانگیز ترین حرکاتی که در صفحه شطرنج انجام شده،خطاب می کند و به تازگی استاد بزرگ جان روسون از این حرکت به عنوان "تنها ترین حرکت قدرتمند همه ادوار" نام برده است.
12.Qa3.
حرکتی جبری،شاید تنها حرکت قابل بازی در پووسیون.قربانی اسب را نمی توان پذیرفت زیرا:
12.Nxa4 Nxe4 13.Qc1 (13.Qxe7 Qa5+ 14.b4 Qxa4 15.Qxe4 Rfe8 16.Be7 Bxf3 17.gxf3 Bf8)
و سیاه برنده می شود
13...Qa5+ 14.Nc3 Bxf3 15.gxf3 Nxg5
وسیاه به روشنی بهتر است(شیپوف).
12...Nxc3.
یک استاد بزرگ مفسر اینجا می گوید که:سیاه به سادگی وضعیتی بازنده دارد
13.bxc3 Nxe4!
فاین و رینفلد به این حرکت 2 علامت تحسین می دهند.
14.Bxe7 Qb6!
15.Bc4.
گرفتن در اینجا توصیه نمی شود:
15.Bxf8 Bxf8 16.Qb3 Nxc3! "
و سیاه به روشنی در اینجا بهتر است(گلیگوریچ)
15...Nxc3!
سیاه حرکاتی یک به یک زیباتر انجام می دهد(چرنف)
16.Bc5. 16.Qxc3 Rfe8 17.Bxf7+ Kxf7 18.Ng5+ Kxe7
حرکت 18...Kg8?? منجر به پایانی تماشایی می شود
19.Qc4+ Be6 20.Qxe6+ Kh8 21.Nf7+ Kg8 22.Nh6+ Kh8 23.Qg8+ Rxg8 24.Nf7#
یک مات مخفیانه
19.0-0 Bxd1 20.Rxd1 Qb5
و سیاه برنده می شود.
16...Rfe8+ 17.Kf1.
17...Be6!!
این حرکت توسط یک پسر بچه 13 ساله که نامی برای خود دست و پا خواهد کرد را انجام می دهد.روبن فاین به این حرکت چهار علامت تحسین میدهد!!(پاسخی حیرت انگیز که در تمامی شاخه ها برنده است) فلور به این حرکت 3 علامت تحسین اعطا می کند و می گوید:"پیش بیننی چندین حرکت بعدی که توسط فیشر انجام می شود، با این قربانی حیرت آور وزیر فوق العاده است.فریتز این حرکت را در دو ثانیه اول بررسی می کند و به آن +2 پیاده برتری می دهد.در واقع هر حرکتی دیگر برای سیاه بد است به عنوان مثال:
17...Nb5? 18.Bxf7+! Kxf7 (18...Kh8 19.Bxb6 Nxa3 20.Bxe8+/-) 19.Qb3+ Be6 20.Ng5+
وسفید برنده می شود.و این شاخه اثبات می کند که فیشر آینده چندین حرکته این قربانی وزیر را دیده است.
18.Bxb6.
پس از این حرکت فریتز برتری 4.5 پیاده به سیاه می دهد و تا حرکت 25 این بازی حرکات را در شاخه اصلی ثبت می کند.حرکت پیشنهادی
18.Bxe6
حتی بدتر است زیرا:
18...Qb5+ 19.Kg1 Ne2+ 20.Kf1 Ng3+ 21.Kg1 Qf1+! 22.Rxf1 Ne2#
و سیاه در یک دام ماتی مخفی می افتد.این نکته اقعاً شگفت انگیز است که هر دو بازیکن در این بازی امکانات تهدید ماتی مخفیانه را در دست دارند.شاخه:
18.Qxc3 Qxc5! 19.dxc5 Bxc3 20.Bxe6 Rxe6-+
هم مورد توجه است اما سیاه با یک پیاده بیشتر به راحتی برنده است.یک پاسخ دیگر
18.Bd3 Nb5
با برتریهایی آشکار است.
18...Bxc4+.
از اینجا یکی از شگرفترین شکارهای شاه در تاریخ آغاز می شود که به طور حتم از لحاظ زیبا شناسی بی همتاست.
19.Kg1. 19.Rd3 Bxd3+ 20.Kg1 Ne2+ 21.Kf1 Nf4+ 22.Kg1 axb6
و سفید در هر حال بازنده است.
19...Ne2+.
شروع یکسری کیشهای متوالی که آلمانها آن را "زویچموله" به معنای "معمای غیر قابل حل" می نامند.
20.Kf1 Nxd4+.
پس از کنار رفتن پیاده ستون d ،اسب در خانه c3 با حرکت Bg7 در دو حرکت بعدی حمایت می شود.
21.Kg1. 21.Rd3 axb6 22.Kg1 (after 22.Qc3 Nxf3 ) 22...Ne2+ 23.Kf1 Nf4
و سفید کاملاً بازنده است.
21...Ne2+ 22.Kf1 Nc3+ 23.Kg1.
و سیاه حداقل تساوی را در اختیار دار که از مشخصه های محاسبات بابی جوان به شمار می رود.اما او هم اکنون بیشتر از تساوی در ذهن دارد.
23...axb6 24.Qb4 Ra4! 25.Qxb6 Nxd1.
"بابی یک رخ،دو سوار سبک و یک پیاده در ازای وزیر دارد و این از لحاظ ماتریالی برتری به حساب می آید. همچنین جناح شاه حریف را جارو کرده است.در کنار این او یک حمله ماتی در جوار شاه سفید در اختیار دارد که خود یک برتری روشن را نوید می دهد"(روبن فاین). بیرن با سرسختی در مقابل این پسر بچه ۱۳ ساله مقاومت می کند.
26.h3 Rxa2 27.Kh2 Nxf2.
برتری فزونی می یابد،یک رخ،سه پیاده در مقابل یک وزیر
28.Re1 Rxe1 29.Qd8+ Bf8 30.Nxe1 Bd5.
با آنکه سیاه می تواند پیاده اش را به وزارت برساند اما برای مات بازی می کند.
31.Nf3 Ne4 32.Qb8 b5 33.h4 h5.
راوسون خاطر نشان می کند که هر مهره سیاه دفاع دارد"یک نشانه مطمئن از تکنیکی خوب"
34.Ne5 Kg7 35.Kg1.
برای اجتناب از آچمزی به حرکت ...Bd6. اما اکنون مات اجتناب ناپذیر است.
35...Bc5+ 36.Kf1. 36.Kh2 Nd2
تهدید آمیز است
37...Nf1+ 38.Kh3 Bxg2# 37.Kh1 Ra1+ 38.Kh2 Nf1+ 39.Kh3 Ra2
و مات را به دنبال دارد
36...Ng3+ 37.Ke1 Bb4+.
یک مات کوتاهتر هم وجود دارد:
37...Re2+ 38.Kd1 Bb3+ 39.Kc1 Ba3+ 40.Kb1 Re1#; or even 37...Bb3 38.Qh8+ Kxh8 39.Nxf7+ Kg7 40.Nd6 Re2#. 38.Kd1 Bb3+ 39.Kc1 Ne2+ 40.Kb1 Nc3+ 41.Kc1 Rc2#
بابی یک مات باشکوه و سیستماتیک را خلق می کند.و بیرن در خلق این شکوهمندی به او کمک می کند.
0-1.
در مورد نویسنده
"دکتر فرانک بردی" متولد ۱۵ مارچ ۱۹۳۴ در بروکلین واقع در ایالت نیویورک آمریکا است و امروزه به عنوان رییس رسانه ارتباط جمعی و روزنامه نگار و استاد دانشگاه "جانز" ایفای نقش می کند.او همچنین به عنوان استادیار در رشته روزنامه نگاری در دانشکده "برنارد" در دانشگاه "کلمبیا" به مدت بیست سال فعالیت دارد.او مدرک کارشناسی اش را از دانشگاه "کلمبیا" گرفته و مدرک کارشناسی ارشد و دکترایش را از دانشگاه "نیویورک" اخذ نموده است.
دکر فرانک بردی در ایسلند و در جستجوی اسنادی جهت ثبت بیوگرافی فیشر
"بردی" از سال ۱۹۶۰ به عنوان ویراستار مجله زندگی شطرنج (که در گذشته به صورت روزنامه منتشر می شد) بود و بعدها به عنوان ویراستار مجله جهان شطرنج فعالیت داشته است.وی همچنین کتب مختلفی را در موضوعات مختلف از جمله: "بیو گرافی اورسن ولز" و "آریستوتل اوناسیس"،را به رشته تحریر در آورده است.وی همچنین به عنوان فردی شایسته در دانشکده بریتانیا در رشته هنر فیلم و تلویزیون انتخاب شده و از او توسط سازمان نویسندگان تقدیر به عمل آمده است.
فرانک بردی در یک بازی دوستانه در برابر "پیتر آندریاس تیل" سرمایه گذار و کار آفرین شرکتهایی همانند پی پل،فیسبوک و لینکدین
"فرانک" یک ویراستار،مولف و ناشر بین المللی پر آوازه است.یکی از کتابهای او با عنوان "تصویر یک نابغه" که در مورد بیوگرافی "بابی فیشر" است ،عنوان پر فروشترین کتاب سال را بدست آورده است.همچنین او مقالات و کتب پر فروش دیگری را در زمینه شطرنج و سایر موضوعات به زیور طبع آراسته است.جدیدرین کتاب او که در مورد زندگی "فیشر" است با عنوان" پایان بازی،صعود و سقوط تماشایی فیشر" در سال ۲۰۱۱ منتشر شده است.وی همچنین در فعالیتهای رادیویی و تولید پروژه های فیلم شرکت دارد.همسر او "ماکسین" هم یک نویسنده است.
به تازگی گری کاسپاروف از باشگاه شطرنج مارشال دیدن نمود،در این دیدار فرانک بردی صفحه شطرنجی که فیشر از آن در بازی معروف مکاتبه ای در سال ۱۹۶۵ در هاوانا سود جسته بود را به کاسپاروف نشان داد(اینجا)
"فرانک" دارای درجه بین المللی داوری فیده است و تورنمتهای مختلفی را به عنوان داور برگزار نموده است.او به عنوان داور در مسابقات نیویورک در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۴ حضور داشته است.عنوان سرداوری مسابقات نیویورک در سالهای ۲۰۰۷،۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ را در کارنامه دارد.او همچنین به عنوان سرداور مسابقات نیویورک که در 17 جون سال جاری آعاز خواهد شد، انتخاب شده است."بردی" همچنین به عنوان رییس باشگاه معروف شطرنج "مارشال" از سال ۲۰۰۷ خدمت نموده است.
دریافت بخشی از کتاب به صورت پی دی اف
نقل از سایت رخ