بابی فیشر، در مقابل دنیا، پخش در جولای
بیش از سه سال از مرگ بابی فیشر گذشته اما تنها اثری که تا کنون به چاپ رسیده است، زندگی نامه قهرمان جهانی سابق شطرنج است. علاقه به او همچنان به قوت خود باقیست و مردم همچنان داستان زندگی او را بیان می کنند. 5 جولای اولین شب نمایش فیلم جدید و استثنائی می باشد که در آخرین مجله شطرنج از آن یاد شده. مجله در سال 1935 توسط بی اچ وود منتشر شد و بیش از 15 سال است که منتشر می شود. هر ماه توسط مرکز شطرنج لندن به چاپ میرسد و توسط جان ساندرز ویرایش شده و برای چاپ آماده می شود. سر دبیر آن مالکوم پین است که شطرنج کلاسیک لندن را سازماندهی کرد.
مجله شطرنج در 75سالروز نشر آن چاپ گردید و در جنگ عناوین بسیار جالبی را در دسترس خوانندگان chessbase.comقرار داد. این مجله یکی از معروفترین انتشارات انگلیسی زبان در زمینه شطرنج است که با فرمت A4رنگی به چاپ میرسد.
فیشر در مقابل دنیا
جان ساندرز، فیلم در دست تهیه " بابی فیشر در مقابل دنیا- پخش در جولای-"را پیش نمائی میکرد. اکثر ما بر اساس شواهدی که برای اظهار نظر کافی نیستند، در خصوص فیشر اظهار نظر میکنیم. برای مثال بریتز قبل از اینکه فیشر در سال 1972 شهرت جهانی پیدا کند، که تنها با خواندن زندگینامه و عناوین مجله شطرنج با او آشنا شده بود، به او علاقمند شد.
اولین چیزی که از فیشر شنیدم مصاحبه جیمز بروک در شبکه BBCبود که مدتی پس از مسابقه 1972 انجام شده بود. بیشتر ما طرفداران شطرنج از آن زمان به بعد کتاب " 60مسابقه جالب من" را مطالعه کرده ایم و از این راه با فیشر متفکر بزرگ شطرنج آشنا شده ایم. اما آن کتاب اگرچه از هر لحاظ عالی به نظر می رسد، اما فقط در حیطه شطرنج بوده و توضیح بیشتری در مورد فیشر ارائه نمیداد و برای شناخت بیشتر فیشر ما به ناچار باید به زندگی نامه ای که توسط فرانک برادی و دیگران تهیه شده و عناوین مجله شطرنج و مصاحبه گویای جیمز بروک تکیه کنیم.
یکی از نکات جالب در داستان زندگی فیشر این است که زندگی او نیز به نظر فراز و نشیبهائی داشته. حکایت یک رمان یا فیلم با ارتقائی قابل توجه تا ریک یاویک 1972 و پس از آن تنزلی دلخراش. بدین ترتیب هر کسی نه فقط فیلمنامه نویس و فیلمساز، خود را غرق در مقایسه فیشر، شخصیتش را در زندگی واقعی مثل فیلمهائی که از شهروند کین، جورج بست و یا محمدعلی ساخته شد مورد قضاوت قرار میدادند. داستانی است پر از " چه می شود؟" ها ... و "چرا؟ها" که آنرا جذابتر می کند.
با حرکت پشت زندگینامه فیشر اثر فرانک برادی endgame ، بازنویسی شده توسط سین ماش ( موضوع آوریل مان) به این مستند 92 دقیقه ای میرسیم (بابی فیشر در مقابل دنیا) که طبق برنامه در 15 جولای در انگلستان عرضه می شود.کارگردان آن نامزد جایزه فرهنگستان (آکادمی)، امی وینینگ لیزارباس کم و بیش داستانی را نمایش میدهد که جزئیاتی از مسابقه سال 1972 را برملا می سازد قبل از تلاش فیشر برای آمادگی در مات شدن در زندگی منزویانه اش در ریک یاویک . هیچ صدائی بر روی فیلم کار نشده اعم از صحنه فیلم به همراه قطعه هائی از مصاحبه با افرادیکه فیشر را می شناختند؛ انتظار میرفت که تفسیری از زندگی و کار فیشر باشد. فیلم کم و بیش یک روخوانی معمولی از زندگی بابی فیشر و پیشرفت سریع او در شطرنج و ماهیت تربیتی خاص او در ریکیاویکمی باشد که به جزئیات قابل ملاحظه ای در طول دوره غیر قابل نفود 1972 و عقب نشینی او از دنیای شطرنج اشاره دارد.
مصاحبه شوندگان
یک فرد کلیدی که در فیلم از او مصاحبه شده، لاری اوانس منتقد بذله گوئی است که متأسفانه دار فانی را وداع گفته است. هنگامیکه صحبت می کند شدیدا" برای فیشر متأسف میشوید که در دوران جوانی ، زمانیکه نیازمند کسب تجربه بود آنطور که شایسته بود به گفته های ایوانتز توجه نکرد. این احساسی بود که خود فیشر نیز در بخش پایانی فیلم، در زندگی خود طی خاطره ای به نقل از دوران جوانی، به آن اشاره کرد. او گفت : " که علاقمند به ساختن آهنگی بوده و به ایوانتز گفته بود که ساعتها می نشیند و به مغزش برای نوشتن ( ساختن) آهنگ فشار می آورد اما چیزی به ذهنش خطور نمی کند."و ایوانتز پاسخی دندان شکن به او با این محتوا ارائه میدهد " به این خاطر است که تو زندگی نمیکنی"... فیشر وقتی داستان را تعریف میکرد، حق را به ایوانتز داده و خنده تلخی کرد. این امر دو چیز را به اثبات میرساند که شاید از آن مطلع نبودیم: 1- فیشر به اندازه کافی معقول و منطقی بود که به گذشته برگردد و اشتباهاتش را بشناسد 2- این خود می تواند سبب شود که فیشر خود را مورد سرزنش قرار دهد. نمونه هائی از بی باکی و خودستائی هم دیده می شود. فیشر قادر بود هم مثل شخصیت آهنگ ( I did it my way) هرطور که خواستم انجام دادم- باشد و هم مخالف آهنگ فرانسوی (Je ne regretted) از چیزی پشیمان نیستم- باشد.
گرچه موضوع اینوانتز را نباید نادیده گرفت، زیرا نقش بزرگی در انتشار خارق العاده " 60بازی جالب من " ایفا کرد. آنهائی که داستان فیشر را از دورنمای غیر شطرنجی بیان می کنند، اغلب این کتاب قابل توجه را که موفق به کسب عنوان برنده جهانی شد، رد می کنند به خاطر این اندیشه که " فیشر همه استعدادهایش را به کار نبرد همزمان با آن باید اعتراف کنیم که فیشر سبب شد شطرنج حدود 10سال تغییر شگرفی کند که دور از ذهن می نمود. (در آن زمان)
یکی دیگر از مصاحبه شوندگان موثر یک آمریکائی بود به نام آنتونی سیدی. در آن زمان، پیش از سفر فیشر به ریکیاویک، فیشر از غوغای رسانه ها به خانه سیدی ، جائی که سیدی با پدرش زندگی میکرد، پناه برد. ناگهان سیدی خود را به عنوان سخنگوی فیشر بر پله های خانه اش یافت و همزمان با آنکه از پدرش که از بیماری مهلکی رنج میبرد پرستاری میکرد، مسئولیتش سنگینتر شد. در فیلم، سیدی از دو زمان 1972 و زمان حاضر سخن میگوید و شهادت او گواهی منطقی و گویا به نظر میرسد.
برای من جالبترین فردیکه مصاحبه شد، عکاس اسکاتلندی ، هری بنسون است. کسی که به دلیل نزدیکی اش با فیشر، جزئیات بیشتری از زندگی فیشر را در اختیارمان قرار داد. این نزدیکی اطمینان و اعتماد دوطرفه ای را ایجاد میکرد، چیزی که برای یک عکاس حرفه ای اصلی اساسی است. توانائی بنسون در جلب اعتماد سوژه های عکاسی اوست. بنسون قبل از مسابقه ریکیاویکاز آمادگی جسمانی فیشر در وزنه زدنش در باشگاه، شناکردن در استخر، دیدن مناظر زیبائی از مناطق دورافتاده ایسلند عکسبرداری نمود و همچنین گرفتن عکسهای خصوصی دیگر... بنسون از علاقه فیشر به دشت و صحرا و حیواناتی که در آن حوالی میدید صحبت می کرد. این بخش از طبیعت فیشر می تواند خبر جالب توجهی باشد؛ با درنظر گرفتن پیش زمینه زندگی فیشر این سوال به ذهن میرسد که آیا فیشر در ادامه زندگیش کوشید تا با طبیعت ارتباط برقرار کند؟
بر خلاف تحملی که فیشر در مقابل دوربین بنسون از خود نشان میداد، نسبت به دوربینهای فیلمبرداری که به او اشاره داشتند، کم تحمل می نمود که همه این تغییرات پس از بازی سوم در او نمودار شد.
علیرغم انزوای او (فیشر) از خبرنگاران، به نظر میرسید که به مهارتش در ورزش و تناسب ظاهریش، افتخار میکرد. گو اینکه دکتر دیک کاوت در مصاحبه تلویزیونی مشهور Chat Showبا فیشر، او را مورد تمجید و تعریف قرار داد. در برابر این سوال کاوت از فیشر که " اگر یک شطرنجباز جهانی نامی نبودی، چه می کردی؟" او پس از اندکی تفکر اعلام کرد: احتمالا" یک ورزشکار خاص در رشته ای میشد که کمتر رواج داشت.
برای مردم و بینندگان و همچنین مجری، شنیدن این حرف کمی عجیب به نظر میرسید . به عنوان یک فرد طراز اول در شطرنج، فیشر در طول زندگیش به عناوین زیادی نامیده می شد که geek(بازیکن بالماسکه با ماسک منقاردار) و nerd(تودرتو) مشهورترین آن بود. تماشاگران به جز کاوت به ادعای فیشر در مورد "ضرورت آمادگی (ورزش) جسمانی برای کسب امتیاز بیشتر درمسابقات"، با صدای بلند خندیدند اما فیشر مانند یک فرد خونسرد عمل کرد. اما عکس العمل تماشاچیان فقط فقدان فرهنگ شطرنج عامه مردم امریکا را مورد تأیید قرار داد.
کاوت در مصاحبه ای ارزیابی منطقی و زیرکانه ای از مصاحبه قبلی اش ارائه داد. اگرچه اندک زمانی در مقابل فیشر قرار گرفت، اما تجربه زیادش در برخورد و رفتارش در Tonight Showکه روبه روی مشاهیر و صاحبان مقام زیادی قرار گرفت توانائی او را در شناخت انسانها بالا برد. کاوت از شخصیت فیشر خوشش آمده بود.
فیشر به نوع خودش به طور معقولی در صندلی داغ Tonight Showآرام به نظر می رسید. بهترین پاسخها را ارائه داد و صریح و واضح واژه ها را به کار میبرد. در این مصاحبه و مصاحبه جیمز بروک همه فیشر را برای اولین بار با روی باز می دیدند. کمروئی دوستانه ای که او در برخورد با مجری بروز داد، با سرسختی و بدخلقی شخصیتی او در رفتار اداری ( که از او خوانده بودیم) همخوانی نداشت. فیشر را در هیبت یک ورزشکار مطرح می بینیم که در موقعیتها، به این گونه رفتار می کرد: با واژه ها راحت نیست، با هر سوال راحت برخورد میکرد ولی در مسائل عمومی کمی خجالتی است.
از گری کاسپاروف نیز در این فیلم مصاحبه شد. او فرد مهمی است که همانند فیشر قهرمان بزرگی است. کاسپاروف چهره ای را به نمایش گذاشت که هر فرد با سخت کوشی خواهد توانست اورست شطرنج را فتح نماید.
کاسپاروف شاهد ارزشمندی است بر تلاش فیشر در راه رسیدن به افتخاراتش است که او (کاسپاروف) متواضعانه برآن صحه گذاشت. این امر سبب شد که مردم بر این اندیشه که "فیشر بهترین است" به دلیل اینکه از صفر آغاز کرده و به این درجه رسیده، معتقد شوند.
از دیگر مصاحبه شوندگان می توان به سوزان پولگار (بطور اختصاری درباره زندگی فیشر در طول اقامتش در بوداپست، توضیح داده) سم سولان، ( خبرنگار روزنامه شطرنج، کسی که گفت: فیشر در یک چشم به هم زدن قادر بود کلیه حواشی روزنامه شطرنج را بخواند)، نویسندگانی چون دیوید ادموندز، مالکوم گلادول که تحقیقات قابل توجهی در مورد فیشر در اختیارمان قرار دادندو وکیل خصوصی فیشر پل مارشال و راسل تارگ برادر ناتنی فیشراشاره کرد.
فیشر بعد از ریک یاویک
موسیقی فیلم (بدون گفتار) بدون جلب توجه از علاقه به موسیقی پاپ معاصر حکایت می کند. اما یک جابه جائی تا حدودی خوشاهنگ و مرموزی وجود دارد که با دقت به آن، فراز و فرود زندگی فیشر را به منصه ظهور می رساند. چهره مشهور جهانی خود را به کالای قابل عرضه ای مبدل می سازد که خواست و توانست بهایش را در جهت حمایت تبلیغات حفظ نماید.
فیلم به مصاحبه شوندگان و صحنه ها اجازه داد تا داستان را بیان کنند بگونه ای که اختیار بییندگان را به دست خود نگیرد تا آنچه دوست دارد به آنها متقاعد کند. اغراق آمیز و غیر واقعی نمی نمود. این خود نشان دهنده این است که هوشمندانه تهیه شده تا نتیجه گیری خود را ترسیم نماید.
در پایان فیلم به خانه اول باز میگردیم البته با تأکید کمتری بر برداشت خودمان از زندگی فیشر. این امکان فراهم می شود که با دیدی بازتر به فیشر بنگریم.
در مصاحبه ای فیشر نیز به خانه اول بازمیگردد و اعلام می دارد که اولین بازی شطرنج او مقابل خودش بوده (در ریکیاویک) و از آن پس وقت بیشتری را به بازی با خود اختصاص داد. و این خود دلیل ثبات او بعد از ریکیاویکمی باشد که به رغم تغییر محیط پیرامون، او دست به بازشناسی این تغییرات نزد. فیشر به ثروتی عمومی تبدیل شد که کاملا" برای ایفای نقش تحمیل شده، نامناسب می نمود. یک اینکه سرسختی و لجاجت و بی اعتمادی و عدم مبارزه او با مشکلات پیش روی، او را از کارهائی که یک فرد مشهور در راستای نجات خود باید انجام می داد محروم ساخت. و به دلیل عدم توجه به نصایح نتوانست شایستگی خود را در زندگی تجاری به دست آورد.
مقاومت در برابر مسائل بغرنج پیش روی او، فیشر را در موقعیت ناخواسته یک فرد مشهور، مجبور به تمرکز دوباره بر تلاش مضاعف در شطرنج می کرد. تلاشی که در مواجهه با مشکلات، او را به گفته خود، در حال بازی دیگری در شطرنج قرار می داد. اگر به مجموعه " شروع بازی" او نگاهی بیندازیم، مخالفت او با تغییر را به اثبات می رساند.
به این مسأله رسیدیم که چرا فیشر بازیهای بیشتری انجام نداد؟ (جز مسابقه اسپاسکی). تقریبا" نظریه ثبات اینجا اعتبار می یابد. گرچه فیشر بعد از شروع بازی از دو رویاروئی (بازی) پرهیز کرد (1967 اینترزونال و مسابقه با رشوسکی) به رغم اینکه زمانی طولانی در مسابقات شرکت داشت. اجتناب از بازی به عنوان یک قهرمان کاملا" با رفتارهای اخیرش سازگار بود.
موضوع فراتر از این مسائل بود شاید فیشر وقتی دید کارپف وارد صحنه شد، قدمهایش سست گشت. این حقیقت دارد که در کره زمین بهتر از این ستاره جوان روسی نبود و شاید به همین دلیل بود که فیشر از بازی با او انصراف داد. تقبل شکست یا به این دلیل بود و شاید هم بعنوان حرکتی سنجیده ای می نمود که هرگز در مقابل او قرار نگیرد.
احساس فردی من به من می گوید که این قبول شکست ناشی از فقدان مهارت در زندگی رقابتی او بود. دلیل دگیر بر عدم تداوم بازی، ممکن است به عدم علاقه او به بازی شطرنج برگردد که دور از ذهن است. به دلیل اینکه او شدیدا" به شطرنج علاقمند بود و بیشتر دوران جوانی اش را به نوشتن در این زمینه و ارج نهادن و اصلاح عقاید و تکنیکها سپری کرد. آنچه او را مشتاق کرد، ایده های بی نقص او در زمنیه شطرنج بود که بسیار با شطرنج کاربردی متفاوت بود. اتاق مسابقه و عدم تمرکز چند جانبه با سرفه مردم، صدای پای آنها و دو سیگار رقیب که به صورت برخورد می کند ( هنوز در این ناحیه قانونی ادر آن زمان هنوز سیگر کشیدن در شطرنج ممنوع نشده بود) تیک تیک ساعت ، آرامش اتاق مسابقات را به طور واضحی می کاهد. فیشر باید بداند هر طور که در مسابقات ظاهر شود، هیاهوی مردم و عکس گرفتن دوربینها را به دنبال دارد. از بین شطرنجبازان، هستند کسانی که به آدرنالین معتاد بوده و با وجود همه این شرایط می توانند تمرکز خود را حفظ کنند (مانند ویکتور کورچنوی و نایجل شورت) اما به نظر غیر معمول می رسد که بازیکنان در موقعیت مسابقه، هیاهو را به انجام بازی ترجیح دهد.
لجبازی و انعاف ناپذیری او شاید به شرایطی برگردد که به رغم تمایلش به بازی شطرنج، از اینکه ببیند در مرکز توجه است، دوری می جست. او مانند کودکی می نمود که قبل از انجام هر حرکتی در شطرنج موقعیت ها را می سنجید و مجموعه ای از بایدها و نبایدها را در بازی در نظرمی گرفت و در آن میان مناسبترین حرکت را انتخاب میکرد.
فیشر در مقابل دوربین بسیار صادقانه بود و بهترین و پاسخ را ارائه میداد و هیجان زده نمی شد.
معروفترین قسمت فیلم فردی بود که باعث شد به فیشر بیشتر فکر کنم. یک دوست قدیمی دوران مدرسه هری لیم که مخالف قهرمان ما بود، با دوست دختر سابق لیم صحبت می کرد و از ولخرجی فیشر یاد میکردند:" وقتی 14ساله بود به من three card trick(تردستی با استفاده از سه کارت) را یاد داد. دوست دختر سابق لیم اعلام کرد که فیشر هیچوقت بزرگ نشد. دنیای اطراف او رشد کرد همین- او را به زیر خاک برد. ترجمه :آمنه سلطانی
|