انتخاب گزیده ای از مقاله : پدر شطرنج ایران هم رفت ...استاد پیشکسوت محمد زارعی
پدر شطرنج ایران هم رفت ...
استاد پیشکسوت محمد زارعی
در ساعات آغازین بامداد جمعه گذشته، استاد عبدالحسین نوابی (1389-1299) پدر شطرنج ایران چشم از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت. زنده یاد نوابی به مدت 10 سال از سال 1347 تا سال 1357 رئیس فدراسیون شطرنج ایران بود. وی همزمان با ریاست فدراسیون شطرنج ایران، ریاست کنفدراسیون شطرنج غرب آسیا را نیز بر عهده داشت.
شطرنج ایران برای اولین بار در زمان ریاست استاد نوابی صاحب سه استاد بین المللی شد. (خسرو هرندی، مهرشاد شریف و کامران شیرازی)
از شادروان نوابی چندین جلد کتاب نفیس شطرنجی نظیر "همانند استاد بزرگ فکر کنید" (ترجمه) و سیر شطرنج ایران در جهان (تالیف) به یادگار مانده است. شادروان نوابی با قلم روان و نثر دلنشین خود که یکی از بنیانگذاران نشریه شطرنجی در ایران است، سمت استادی بر صاحب قلم دارد.
استاد با عضویت در اولین تیم ملی تاریخ شطرنج ایران به المپیاد جهانی 1956 مسکو رفت. وی همچنین در المپیاد 1958 مونیخ برای تیم ملی کشورمان دست به مهره شد و در المپیاد 1962 وارنا نیز حضور داشت.
استاد بزرگ نیکلاس روسیمیلو 0.5-0.5 عبدالحسین نوابی
نوابی در دور سوم المپیاد 1958 مونیخ تنها تساوی تیم ملی ایران را از تیم ملی امریکا
که در آن بزرگانی همچون رشوسکی، لومباردی و اوانس عضویت داشتند گرفت.
مشاهده تمامی بازی های استاد نوابی در المپیادهای جهانی
به واسطه داشتن تحصیلات آکادمیک ریاضیات از دانشگاه تهران که دانش وی مورد توجه زنده یاد دکتر حسابی و شادروان پروفسور هشترودی نیز قرار گرفته بود، ریاضیات را با شطرنج تلفیق نمود. وی اکثر مسائل ریاضی را بدون قلم و کاغذ، ذهنی حل می نمود.
این اواخر غم فراق نازنینانش در غربت چنان در دلش بود که با هیچ فرمول و معادلات ریاضی قابل حل نبود و نیز به دردانه دخترش "شیرین" آنچنان وابسته و دلبسته که وقتی از او حرف می زد، برق چشمانش مخاطب را می گرفت ...
تعصب استاد به ایران و ایرانی مثال زدنی بود. در تحقیقات چندین ساله اش نشان داد تولد شطرنج جایی نیست جز ایران که به هندوستان و اروپا تسری پیدا کرده است و این را به دکتر "ماکس ایوه" و "فلورنسیو کامپومانس" روئسای سابق فدراسیون بین المللی شطرنج تفهیم کرده بود.
در دوران تحریم، عضویت فدراسیون شطرنج ایران در فدراسیون بین المللی به حالت تعلیق درآمد که پس از پیام نوزدهم شهریور سال 1367 امام خمینی (ره)، رفع تعلیق کار آسانی نبود. اما جدیت و پیگیری استاد نوابی موجب شد تا دوست دیرینه اش کامپومانس [رئیس وقت فیده] دستور رفع تعلیق را صادر نماید.
در این تصویر استاد نوابی کتابش را به دوست دیرینه اش کامپومانس اهدا می نماید
استاد، فدراسیون شطرنج را خانه دوم خود می دانست که متاسفانه در سال های اخیر به علت بیماری و بستری بودن در منزل قادر نبود به فدراسیون برود که این موضوع باعث تالم خاطر پیرمرد بود. دست سرنوشت چنین رقم زد که استاد در راه سفر ابدی (بهشت زهرا) به فدراسیون برده شود تا با دوستان شطرنجی دیدار تا قیامت بگوید.
استاد شیرین نوابی قهرمان سابق ایران و عضو چندین ساله تیم ملی از دست پرورده های پدر است. وی که در مراسم خاکسپاری نتوانست ناظر تدفین پدر و استاد خویش باشد، در آغوش مادر به آرامی می گریست و افکارش را با حقیقتی تلخ گره می زد.
در سال 1383 با استاد گپ دوستانه داشتم که در ستون ثابت شطرنج مجله کیهان ورزشی به چاپ سپرده شد که در بخش ذیل عیناً با قلم استاد نوابی مجدداً از نظرتان می گذرد.
روحش شاد و یادش گرامی باد ...
در همان دوران کودکی با شطرنج آشنا شدم. در منزل ما شطرنج وجود داشت و اهل خانواده به آن می پرداختند. به نظر من شطرنج متعلق به ایران و در حقیقت یکی از هدایای نفیس ایرانیان به جهانیان است بنابراین جای تعجبی ندارد که در آن سال ها شطرنج در منازل وجود داشته است. البته آن زمان شطرنج را با قوائد دیگری بازی می کردیم مثلاً پیاده همیشه یک خانه به جلو می رفت و هنگامی که شاه کیش می شد حق قلعه رفتن را از دست می داد. شاید برایتان جالب باشد بدانید که حتی در اولین مسابقاتی که در ایران برگزار می شد نیز شطرنج با همین قوائد بازی شد [!!] البته بعد از سال 1330 کم کم قوانین بین المللی در شطرنج ایران رعایت شد.
در سال 1316 در رشته فیزیک وارد دانشگاه تهران شدم و افتخار شاگردی پروفسور حسابی را یافتم ولی در همان ابتدا متوجه علاقه و استعداد خود در رشته ریاضی شده و تغییر رشته دادم و در مدت چهار سال موفق به اخذ لیسانس ریاضیات شدم. در این مدت افتخار شاگردیپروفسور هشترودی را داشتم و این بود که به توصیه ایشان پس از اتمام رشته ریاضی در سال 1320 وارد رشته معماری شدم و تا سال 1327 ضمن تدریس در رشته ریاضی دانشجوی معماری بودم.
فدراسیون شطرنج در اواخر دهه بیست (1329) تاسیس شد و در سال 1321 نیز به عضویت فدراسیون بین المللی در آمد ولی تا سال ها فعالیت چندانی نداشت و مختصر فعالیت آن به تهران بود مثلاً در مسابقاتی که در سال 1333 در تهران برگزار شد بنده اول شدم البته قبل از این نیز دوستان دیگر مانند ابراهیم حائری و مهندس سهیل اول شده بودند.
ولی اولین دوره رسمی قهرمانی تهران که از طرف فدراسیون شطرنج برگزار شد در سال 1334 آقای عباس لطفی به مقام قهرمانی دست یافتند و سال بعد (1335) اولین دوره مسابقات قهرمانی کشور برگزار شد که مرحوم یوسف صفوت اول شد.
اولین دوره مسابقاتی که ما شرکت کردیم در همان سال 1335 بود. المپیاد جهانی مسکو در سال 1956 میلادی. اعضای تیم ما در آن المپیاد چنین بود: 1- یوسف صفوت، 2- خشایار مصطفوی، 3- عبدالحسین نوابی، 4- عباس لطفی، 5- جمال الدین عصار و میخائیل نظریان.
شرکت در آن مسابقات و دیدار بزرگان شطرنج جهان و مشاهده بازی های آنان از نزدیک برای ما بسیار مفید و آموزنده بود. جالب است بدانید تیم شطرنج شوروی که آن سال قهرمان المپیاد شد عبارت بودند از باتوینیک، اسمیسلوف، کرس، برونشتاین، گلر و کوتوف. یکی از مهمترین نکاتی که می توان به آن اشاره کرد انتخاب چند بازی یوسف صفوت در کتاب بازی های منتخب این مسابقات بود.
علاوه بر حضور در المپیاد 1956 مسکو در المپیادهای 1958 مونیخ و وارنا 1962 به عنوان بازیکن تیم ملی را همراهی کردم. از سال 1347 تا 1357 مسئول فدراسیون شطرنج بودم که در این سال ها برای رشد و اعتلای شطرنج کشور تمام تلاشم را کردم. از جمله ابتکار برگزاری مسابقات لیگ قاره ای را که از استرالیا تا ایران را پوشش می داد. باعث افتخار است که در آن دوران سه استاد بین المللی قوی در شطرنج ایران متولد شد. (هرندی، شریف و شیرازی)
نکته بسیار جالبی که می خواهم برایتان بازگو کنم این است که شطرنج با سایر رشته ها یک تفاوت آشکار دارد که هیچ کدام از شما جوان تر ها به آن توجه نکرده اید و آن این که من به عنوان یک علاقه مند شطرنج می توانم در این سن و سال به شطرنج بپردازم و هر روز ساعت ها وقتم را به بررسی بازی ها، بازی کردن با کامپیوتر و دوستان اختصاص می دهم و از این بابت بسیار خوشحالم و لذت می برم. اما در سایر رشته ها چنین امکانی وجود ندارد. مثلاً بنده علی رغم این که قبلاً کوهنورد بوده ام و سلامتی ام را مدیون آن می دانم ولی اکنون نمی توانم به کوهستان بروم و از آن لذت ببرم اما شطرنج به عنوان دوست همه سال های زندگی ام با من همراه است و این مسئله ای است که تا سنی از آدم نگذرد قادر به درک اهمیت آن نیست ...